داره عید میاد و بوی عید هنوز به مشام من نخورده ، انگار تا تو کوچه سبزه و ماهی نفروشن ، باور نمی کنم قراره خبری شه . خیلی ساله که عید واسه من معنی نداره ، فک می کنم دقیقا از وقتیه که خاندان الف . نون عادت کردن کل عید و دسته جمعی برن ویلاهاشون شمال دور هم باشن ، ما هم که ویلا نداریم می موندیم همین جا ، خاندان مادری هم که هر هفته به طریقی می بینیمشون ، عید و غیر عید نداره دیگه .بنابر این عید واسه من کلا خلاصه میشه تو سبزه و ماهی خریدن ، بعدم سفره هفت سین چیدن و اخوی های صدا و سی.ما یه توپی در کنن ، ماها هم اینور دست بزنیم .بعدم گلوی بابامو بگیرم بگم عیدی بده ولاغیر!!

سال به سالم سیزده به در برناممون اینه بریم خونه خاله کوچیکه برامون سبزی پلو درست کنه، ورداریم ببریم کله پشتبونشون بخوریم و هی از فضا لذت ببریم، وسط خوردن هم تاکید کنیم سال دیگه زودتر بجنبین تا به برنامه پارک رفتن هم برسیم ...

پیراسال بعد خوردن غذا با بچه ها دوئیده بودیم پایین و جیغ و داد تو خونه ، یه سری دارت بازی می کردن ، یه سری دوز ،یه سری ظرف کثیفارو جابه جا می کردن .منم نشسته بودم رو مبل و صدامم انداخته بودم بیخ گلوم و یاهو 360 ساسی مانکنو می خوندم ، دیگه صدا به صدا نمی رسید . اون وسطم ، فندوق ،پسرخاله کوچیکه  واسه خودش می چرخید تا تو دارت بازی راش بدن و همش سوال می کرد جواد یعنی چی؟چرا هی به هم میگید جواد؟

رفت پیش موجو ، موجو بهش گفت جواد یعنی مسخره ، بیخود ، آهان مثل الان که موری یه پرتاب جواد کرد... ، بعد اومد پیش من و پرسید جواد یعنی چی؟ منم وسط خوندنم کات کردم و گفتم :جواد یعنی خز و خیل ، آشغال ، چیز ضایع ، لِو ِل پایین ،از این جور چیزا ...!!

فندوق چشاش گرد شده بود و دهنش شروع کرد به لزیدن ،بهمون زل زده بود و می خواست بزنه زیر گریه، بعد داد زد ... پس معنی اسم من ایناست؟چرا اسم منو گذاشتین جواد؟!!

یه لحظه همه ساکت شدیم  و بهم نگاه کردیم ... ،اونقد خندیدم و خودمو زدم که نفسم بند اومد و از رو مبل افتادم پایین ...

 

پ.ن: اون زمون هنوز ساسی مثل الان خزو خیل و جواد نشده بود ، الان حتی یه آهنگم ازش گوش نمیدم!