دوس دارم اومدن خانوم والده اینا تا ابد طول بکشه و منم همینطور گوشهً پذیرایی بساط کرده باشم و  لنگام از دو طرف میز چرخ خیاطی زده باشه بیرون و همچین لم داده باشم و زرت و زرتم به اینترنت وصل شم، هیشکیم نباشه بم بگه خرت به چند من؟!!

دیروز وایساده بودم جلو حراستمونوواسش تفسیر می کردم هیچ دلیلی نداره هر فامیلی ای که اینجوری شروع میشه به ی ختم شه  و مال من مسلما به الف.نون ختم شده و از این مدل فقط یه دونه تو دنیا هست اونم ماهاییم. باز اون تو تکرار فامیلیم ختمش می کرد به ی ...

راه می رفتم و فک می کردم چطور بچه گیام خیلی به فامیلیم فک نمی کردم و واسم عادی میومد ، انگار هرچی بزرگتر میشم  درکم عمیق تر میشه وفامیلیمم به نظر عجیب تر و خفن تر!! فامیلیمون در تضاد کامل با فامیلمون و خاندانمون ، خاندان الف . نون...!!

پسر ابو.القاسم تصمیم گرفته وقتی میاد یه ولیمه را بندازه و فک وفامیلشم دعوت کرده،حتی حال ندارم فکر کنم باید پاشم بساطمو جمع کنم ،خونه رو تمیز کنم، یا بدتر از اون هی خم و راست شم و از خاندانمون پذیرایی کنم.

گوهر.تاج که رفت به نظر من همه چی رفت ، دیگه مهم نیست پسرعموم همونه که تا چند وقت دیگه با بهاره ره.نما یه فیلم را می ندازه ، عموم کله گنده فلان چاپ خونه اس ، یا اون دونفری که چند ماه پیش تو تلویزیون هی کله هاشونو تکون می دادنو رفته بودن بالا منبر، همین موجو و کپل جان خودمون بودن، فامیلیت رگ و پی اش پاچیده شده  این بساطا رو باس جمع کنیم !!

باید ریختمو حاضر کنم واسه کله گنده های فیس و چسی ،  گوشمو باز کنم واسه شنیدن تیکه های سردسته شون ، زبونمو تمرین بدم واسه جواب دادنای تو لفافه و بعد از اون هم چرخوندن بک گراند شریف  و رفتن به سمت مجاور!!

اما بدتر از همهً اینا یادم میوفته باید کیس و مونیتور و باز به زیر بغل بزنم برگردونم تو اون اتاق سرده ، دیگه از دراز کردن لنگ و چایی خوردن و تو اینترنت ول موندن خبری نیست...