دیشب نشستم کارامو لیست کردم دیدیم دو روز وقت دارم و یه عالم کار که باید برا دو روز بعدش حتما انجام داه باشم، کارای طوفان،اتودای فضاسازی داستانیم برای طراحی که حتما باس تایید شه چون جلسه آخره،متن زبانمو تایپ کنم بدم بیرون برام ترجمه کنن،امتحان چاپ هم دارم.

حالا خوبه ماهی (استاد روزای سه شنبه مون) رفته خارجه فعلا مجبور نیستم کارای اونم انجام بدم،الکی به خودم امید میدم مگه چقدر وقت می بره؟ بلاخره انجام میدم.

همه کارام یه طرف ،بازم کار این طوفان یه طرف!!هفته پیش گفت سه نفر کاندید شن بیان از کار ری دیزاینشون دفاع کنن اینطوری یه نمره ارفاقی واسشون در نظر می گیرم که اگه کم آوردن اونو واسشون لحاظ کنم، تازه دیگه لازم نیست برنامه فلش رو هم امتحان بدن!!

من دیدم چه مزایایی در نظر گرفته شده تا اونجا که میشد دستمو کشیده بودم بالا و خوشحال و خندون نگا می کردم.دو نفر و انتخاب کرد بعد همینطور که داشت بهمون نگا می کرد تا نفر سوم رو انتخاب کنه ، منو نشون داد گفت اون که اون گوشه اس داره می خنده بذارین این بیاد یکم بخندیم!!

نفر اول رفت دیدم طوفان داره هی ضایعش می کنه،نفر دوم رفت دیدم تا جا داشت بهش تیکه انداخت و خندیدن،چشمت روز بد نبینه همون جا فهمیدم چه غلطی کردم، استرس گرفتم رعشه افتاد تو تنم ،گوشیمو دیگه نمی تونستم تو دستم نگه دارم گذاشتمش تو جیبم تا از دستم پرت نشه، دندونام به هم می خورد و صدا می داد حالت تهوع گرفتم و همش یاد جاست فرند میوفتادم، بهم می گفت داره واسه تمدید گواهینامه اش هی امتحان میده،هر هفته ثبت نام می کنه اما تا می شینه تو ماشین استرس میگیره همه چی رو اشتباه می زنه ،چقد من بی خودی بهش گیر دادم که استرس چی آخه؟؟چیز استرس آوری وجود نداره! یه ماشینه و یه افسر و تو که سه سالم هست رانندگی می کنی!! فقط می گفت نمیدونم، حالم بد میشه دیگه ، نمی تونم توضیحش بدم. بیچاره جاست فرند ،راست می گفت.

لبمو گاز می گرفتم و جلو دهنمو نگه داشته بودم تا بالا نیارم، با اون یکی دستمم پامو می مالیدم تا اینقد نلرزه، بینشم هی شوکولات می نداختم تو دهنم.

آخر نوبت من شد،آزی اینا برام آرزوی موفقیت می کردن و هی با چشم اشاره می کردن چیزی نیست و قوت قلب می دادن.نشستم پشت لپ تاپ طوفان و حالا هی می خواستم فلشمو بزنم توش و نمی رفت،سر فلشم چند وقتیه خراب شده تا می خوای بزنیش به لپ تاپ میره تو،واسه همین باید اطراف کلشو نگه داری بعد بزنیش تو! طوفانم بهم گفته بود دورشو چشب قطره ای بزنم منم نزدم.تا دید من باز با این فلش کله خراب دارم ور می رم گفت گدا تو بازم به این چسب نزدی؟ الان یه خاطره ای واست درست کنم که یادت نره ، زود باش اسمتو بگو بینم، حواسشو پرت کردم یادش بره واسم علامت بزنه.( طوفان اونقد شاگرد داره که فقط قیافه ای و خاطره ای یادش می مونه کی به کیه، منو از فلشم می شناسه و وب گرد بودنم ، هی بهم میگه فنچ وبلاگی)

من استرس داشتمو طوفان هم هی بهم  گیر می داد که درست حرف بزن، علمی صوبت کن، کسی حرف زدن به شماها یاد نداده؟ آخر زودی سایتمو واز کردم و نشانه هایی از خوش اومدن تو صورت طوفان دیدم،یهو گفت فایل اصلی اینو واز کن بینم،وقتی دید همرو به صورت عکس انتقال دادم  رو برنامه فهمیدم با جفت پا می خواد بیاد تو حلقم، هی سرشو تکون می داد ومی گفت تو با خودت چی فک کردی؟چی فک کردی؟الان واست یه نمره ای بذارم، اسمت چیه؟اسمتو بگو بینم؟بچه ها همگی جای من جواب دادن محبوبه  فولااااانی !!؛ طوفان در حالی که اسممو پیدا کرده بود ادامه داد جنابالی از 4 میشی 1، تازه با اون نمره ارفاقیه میشی 2.همشو حالت عکس انتقال دادی تو برنامه؟خسته نباشی..!!فک کردی من نمی فهمم؟؟ من این کاره ام، صد تا مثل شماهارو درس میدم.

بچه ها هم نامردی نمی کردن و هی تکرار می کردن، اووووووووو همش عکسی بوده و آتیش ماجرا رو زیاد می کردن.

تا اون موقع از استرس داشتم دیوونه می شدم اما یهو افسار پاره کردم و تند وتند پشت سر هم گفتم این انصاف نیست، من این همه زحمت کشیدم ، اون سایت زشت احمقانه رو تبدیل کردم به این!! دو روز کامل داشتم روش کار می کردم.از دو نفر قبلی هم کارم بهتر بود. من چمیدونستم عیب داره همش عکس باشه؟ اصلا من فک نمی کردم مهم باشه؟اصلا من هیچ فکری راجع بهش نکردم.من دیگه نمی تونم این استرسو تحمل کنم، همش دارم خواب شمارو می بینم ، استاد چطور می تونی با من این کارو بکنی؟؟

یهو طوفان خندش گرفت و بچه ها هم زدن زیر خنده، اصلا انتظار نداشت از استرس هی خوابشو دیده باشم و اینقد رک بگم، سعی می کرد لک و لونجشو جمع کنه گفت خیل و خوب، هفته دیگه میری درستش می کنی میاری اما فعلا نمره ات همینه!!

همهً امروزم تا الان اختصاص داشته به طوفانو سلول بندی کارم تو دیریم ویور و اجرای کار آبرومند در آن ، و همچنان هم ادامه داره و تموم نشده!!

پ.ن: پروژه ری دیزاینمون اینجوری بود که باید یه موضوع انتخاب می کردیم.بعد سه تا سایت با طراحی وب استاندارد  با اون موضوع پیدا می کردیم تا ازشون ایده بگیریم.و یک سایت ایرانی داغون رو هم  معرفی می کردیم که با توجه به سه تا سایت استانداردی که قبلا پیدا کردیم ری دیزاین کنیم.

پ.ن۲: دقیقا ساعت ۲:۱۵ دیقه طراحی وبم تموم شد.چشام داره می سوزه، خوابمم میاد کلی.همین دیگه، اومدم بگم موفق شدم،حالا دیگه طوفان نمی تونه بهم حرف بزنه!!:((