لیلا می خندید و می گفت محبوب با اینا قاطی نشو، خودشونو بد جایی نشون می دنا!!من می دونم دانشگاه چه جور محیطیه!!

من می گفتم نه.....تو بچه های ما رو نمی شناسی.همه خوبن، همه با همیم، میریم میایم ، مثل یه تیم!!.......اما.....

آقا اصلا من سادم!!....زود باورم...خوش بینم،تاوانشم میدم...چشمم کور...دندم نرم....از این به بعد دیگه کسیو آدم حساب نمی کنم....با هیچکس حرف نمی زنم....وهمیشه نگاه اولم به آدما مشکوک خواهد بود!!!

تا من باشم نذارم کسی کلشو کنه تو صفحهً گوشیم بعد بگه این چیه چه با مزه س.منم بگم این برنامه چت مبایله ،اینم فلانیه از ینگه دنیا!!!تا من باشم وقتی با یکی از دوستان خیلی قدیمی و با شخصیت که دو سالی هست مزدوج هم شده قرار می ذارم دهنمو وا نکنم بگم نمی تونم امروز باهاتون بیام به این دلیل!!که بعد برید برام حرف در بیارید محبوبه فلان ساعت،فلان جا با فلانی که زنم داره...واییییییییی!!!!

اینطوری بگم....اینایی که تا الان فکر می کردم آدمن، سادن، مثل خودم باحالن، شعور و درک رابطهً دو تا جنس مخالف بی سنم رو می فهمن!!یه مشت آشغال بودن که بوی تعفن میدن!!مثل گرگ آبرو حیثیتتو میدرن و نگاه اطرافیانو نسبت بهت عوض می کنن، انگ و اتیکت هاشونم بهت می چسبونن بعد از فرداش هم دور تو رو خط می کشن و خودشونو پاک و پاستوریزه نشون میدن.که من می دونم به قبر خودشون خندیدن!!!

من عادت ندارم کسی ازم ناراحت باشه یا جور دیگه ای فکر کنه می خوام کلا فضا خوش و خرم و دوستانه باشه، تا اونجایی که تونستم گند اون همکلاسی رو ماله کشیدم اما دیگه واسم مهم نیست،هر جور که دوست دارن فکر کنن،آره اصلا من همون کاره ای ام که فکر می کنین.....!! وقتی مثل یه مشت گوسفند فقط نگاه می کنید و نمی پرسید و زرت باور می کنید دیگه مهم نیست.گوسفندان عزیز!! خوش باشید!!

پ.ن 1 :مدتهاس نظر من اینه:نسل دخترای خوب با من تموم شد و دیگه کسی پاستوریزه نیست هرچی هم بگه ادعاست،هیچوقت بهتر از گذستهً من نبوده و نمیشه!!

پ.ن 2 (بی ربط به موضوع بالا): فکر می کردم ما دوستیم، دوستت داشتم.فکر می کردم داریم درد و دل می کنیم  وهمین. نمیدونستم اینطور نیست!! لازم نیست یهو بزنی تخت سینم به زیر کفشم اشاره کنی که ببینم از خط قرمزت رد شدم.نمی دونستم باید پشت خط بشینم نگاه کنم.متاثرم، متاسفم و دیگر هیچ!!!