برای تو می نویسم
برای تو می نویسم.تویی که ازم دوری.تویی که هم می شناسمت و هم نمی شناسمت!!تویی که حتی اگه تو خیابون ببینمت نمیتونم تشخیصت بدم؛ چون هیچوقت ندیدمت!!!
لابد هنوز شبا میشینی رو صندلی جلوی پنجرهً اتاقت،هنزفری های ام پی تیری پلیرت رو می کنی تو گوشات و هی وقت خوندن خوانندهه فکر می کنی......احتمالا به روزایی که گذروندی .....به پولهایی که باید جمع کنی ..... به محمد !!کسی که هم دانشگاهیت بود بعد با هم دوست شدین.بعد دو سال بش گفتی در تمام این مدت دوسش نداشتی و این حرفا....یارو رو نابود کردی گذاشتی کنار!!!
البته بحث این بود که معشوق تو همیشه تو فکرت یه پسر قد بلند بوده که قد تو فقط به سر شونه هاش باید برسه!!اما محمد تقریبا هم قد خودت بود.
.
.
یا شایدم داری می خوابی....خوب دوباره تابستون داره میاد و هوا هم گرم شده و پشه ها در اومدن...توام که فقط یه تیکه ملافه داری که دست و پات از هر طرفش میزنه بیرون.!! یا پشه ها می خورنت یا مجبوری چار زانو زیرش جمع بشی و در پناه ملافه بخوابی!!!
می بینی ؟؟ من همه چیزو یادمه.....اگه بعد دو سال پاشدم اومدم دارم پست می ذارم بدون به خاطر توئه!!! به تو فکر می کنم!! همیشه ...همه جا.....به تو فکر می کنم صبا....بهم بگو کجایی؟؟!!!َ
nobody love you