چاپشگاه
چاپیدن فقط یه فعل نیست که بار معنایی منفی داشته باشه، چاپیدن می تونه تو طیف وسیعی اتفاق هم بیوفته!
مث اردوهای دانشگاه ما، که هر استاد واسه مالیدن پوز اون یکی استاد به خاک اردو اجباری نمره دار می ذاره و اصلا حالیش نیست اردویی که میذاره عملی هست /نیست، مربوط به درسش هست/نیست.
طوفان مارو زور کرد برد طالقان، تو کل راهم به قر دادن کمر و بک گراند و خوندن مشول بود، آخرش دید تنها نمیشه همه رو بلند کرد تا باهاش برقصن، البته که به من جرات پیشنهاد همچین حرکتی رو نداره، آدماشو خوب میشناسه، کنار دریاچه هم تا می تونست از قر بک گراند و بندری مظایقه نکرد، منم از خنده زمینو چنگ می نداختم و از رو تپه داد می زدم دوباره ... دوباره... سعید فاییده نداره!!
نمی تونست بیاد بالا دهنمو گل بگیره که وقتی به اسم کوچیک صداش می کنم، می تونه؟؟!
آخر اردو هم شرمنده شده بودم که چرا اینقد زور زدم که نرم وقتی اینقد بهم خوش گذشت و خندیدم، ولی با همه کس همه جا خوش نمی گذره، این پتانسیلیه که فقط تو طوفان وجود داره!!
استاد تاریخ هنرمون با طوفان کل داره، خواست پوز طوفانو با اردو کاشان بزنه گند زد، تمام راه کلمو چسبونده بودم به پنجره و فحش می دادم ، تو جاهای تاریخیش تو اون گرما هم فقط دنبال پریز برق بودم گوشیمو شارژ کنم، زنها هیچوقت نمی تونن چیزی رو اداره کنن، هیچوقت نمی تونن در حد یه مرد نایس باشن، زنها واسه مدیریت خلق نشدن، فقط می تونن عشوه خرکی بیان، و گاهی متاثر میشم وقتی می بینم با همچین زنهایی مارو می کنن یه جا!!
احمق هایی که به عنوان مدیر گروه یا استاد انتخاب میشن، 60تا دختر رو 12 شب ول می کنن تو خیابونای کرج که برگردین خونتون! خونمون؟چطور شعورتون نمی رسه زمان رو مدیریت کنین که این همه آدم از ترس تو خیابونای تاریک سکته نکنن و همش فکر کنن چطور باید برن خونشون!!
لازم نیست توضیح بدم از درس خوندن و دانشگاه رفتن متنفرم که؟ می تونم به لیستم اردو رفت با زنها رو هم اضافه کنم ...
nobody love you